خلاصه
والواتورز خون آشامی است که به خاطر قولی که در گذشته داده بود، قسم خورده است که خون بنوشد. ظالم زمانی بزرگ، اکنون یک مربی پرینی است و مسئول اصلاح پرینی ها برای اطاعت از دستورات آنها طبق دستور است، که به کار خود بسیار افتخار می کند. فوکا کازاماتسوری دختری از زمین است که مرده و به عنوان یک پرینی به جهنم فرستاده می شود تا گناهانش را جبران کند. با این حال، به جای اینکه کاملاً به یک پرینی تبدیل شود، ظاهر اصلی خود را حفظ کرد و فقط یک کلاه و ژاکت پرینی به او دادند. او بر این باور است که همه چیزهایی که در اطراف او اتفاق می افتد، فقط بخشی از رویایی است که او دارد. این همان چیزی است که ماجراها و برخوردهایی را آغاز کرد که والواتورز را به تلاش برای نشان دادن واقعیت به فوکا و آشکار کردن اهمیت قولی که چندین سال پیش داده بود، سوق داد.