خلاصه
چیکو یاماناکا یک خدمتکار است که به تازگی به خانه جدیدش منصوب شده است و از آنجایی که در موقعیت قبلی خود چندان خوب عمل نکرده است، با احتیاط رفتار می کند. چیکو به خانه سانای یاناگیزاوا، نویسنده زن جوانی فرستاده شد که عمهاش نگران شلختگی او بود و او را استخدام کرد. او کار خود را با شرایط خوب آغاز می کند و شخصیت گرم او باعث می شود که با جامعه راحت تر ترکیب شود. چیکو شروع به دوستی در شهر جدید می کند، به خصوص با سانائه و تارو، مرد بالغ با گوش های گربه و دمی که با آنها زندگی می کند...