خلاصه
رینکا به شهری که در دوران کودکی خود در آن زندگی می کرد باز می گردد. او مشتاقانه منتظر بود تا دوباره شوتا را ببیند، کسی که از او در برابر قلدری محافظت می کرد. اکنون شوتا رئیس هیئت مدیره مدرسه است و در بین دختران بسیار محبوب است. رینکا گیج می شود زیرا شوتا با قبل بسیار متفاوت است...