خلاصه
هیروکی کامیا معتقد است که زنان این کار را آسان می کنند. خواهرش یویی هر روز تنبلی می کند، بازی می کند و مطلقاً هیچ کاری نمی کند. یک شب، پس از اینکه هیروکی "خاطرات مشاهدات" خود را به روز می کند، پیامی مرموز دریافت می کند که به او می گوید چگونه دختر شود. او در ابتدا آن را به عنوان یک کلاهبرداری رد می کند. اما پس از مشاجره با خواهرش دستورات را دنبال می کند تا زندگی بی دغدغه یک دختر را تجربه کند. این روش به شخص اجازه میدهد تا بدنهای خود را با یک غریبه عوض کند—به کسی اجازه دهد وارد بدن شما شود در حالی که شما وارد بدن دیگری میشوید. پس از گذراندن دو ساعت در بدن دختری، هیروکی به بدن خود باز میگردد، اما با منظرهای تکاندهنده روبرو میشود - جسد خونین یویی در دستانش و چاقویی که در دستانش گره کرده است. چه کسی در حالی که او نبود وارد بدن او شد و چرا خواهرش را کشتند؟ اولین لید هیروکی دختری است که او وارد بدنش شده است: Mikuni Mikuriya، بت معروف. او که ناامید از پاسخ است، هر کاری که لازم باشد برای اجرای عدالت برای قاتل خواهرش انجام می دهد.