اینوری تاکافوجی نام دارد. من واقعاً زیاد اهل «رفتن» نیستم، اگر متوجه انحراف من شوید - خواب بیشتر به سبک من است - اما احضار شدن به دنیای دیگری به نوعی اوضاع را بهم ریخته است. کمی سخت است که وقتی پادشاهی را در چهره خود میبینید که به شما میگوید یک پسر بد وجود دارد که باید بکشید یا هر چیز دیگری، آرام شوید، میدانید؟ با این حال، پیچش طرح - در واقع آنقدرها هم بد نیست. دریافت درمان قهرمان بسیار زیبا به نظر می رسد، درست است؟ اما بعد دوباره اتفاق می افتد! یک دلقک دیگر مرا احضار می کند، من قدرت اجباری خود را بدست می آورم و می روم. و مطمئنا، خوب است. این اتفاق می افتد، گاهی اوقات شما به جای اشتباه ایسکایید. اما بعد دوباره اتفاق می افتد! شخص دیگری مرا احضار می کند، من یک ابرقدرت دیگر را بدست می آورم و سپس در جایی کاملاً جدید هستم. تهوع آگهی را تکرار کنید. باشه الهه بعدی کجا و بگذارید فقط این را بگویم - دفعه بعد که احضار شدم، بهتر است آخرین بار باشد، زیرا من خیلی از این موضوع گذشته ام!