خلاصه
پزشکی داستان کوتاه نائوکی و دختر عمویش یایویی را روایت میکند که خانوادهشان در حال بازدید از نائوکی هستند. در حالی که والدین در طبقه پایین با هم میآیند، نائوکی به بهانه دروغین آسم در اتاقش دراز میکشد. در حقیقت، او سرما خورده و افسرده است زیرا اخیراً توسط دختری که او را تحسین می کرد طرد شد. با این حال، یایوی باهوش و شاد به نیرنگ خود میآید. او به اتاق او هجوم می آورد و مشکلات او را جویا می شود. نائوکی که در ابتدا تمایلی نداشت، مشکلات خود را آشکار می کند. خوشبختانه، یایویی دلسوز است و برای کاهش درد به او یک "طلسم خوش شانسی" پیشنهاد می کند...