خلاصه
یوکی تسومیر توسط مادر مجردش بزرگ شد که همیشه به او می گفت بدون توجه به سختی هایی که متحمل می شود به لبخند زدن ادامه دهد. این دو نفر یک خانواده بودند تا اینکه مادر تسومیر بر اثر بیماری درگذشت. تسومیر به زودی متوجه شد که خانواده ای دارد که از آن چیزی نمی دانست: خانواده ای سرد و ثروتمند که مادر مهربانش را وقتی باردار شد انکار کردند. تسومیر اکنون باید با این خانواده زندگی کند، حتی اگر به نظر می رسد هیچ یک از آنها او را نمی خواهند. او مجبور نیست مدرسه را عوض کند، بنابراین حداقل دوستانش را دارد که در این دوران سخت به او کمک کنند. با این حال، او دلش را ندارد که با مشکلات بیشتر به دوستانش اعتماد کند، بنابراین سعی می کند آن را در داخل بطری نگه دارد. در کمال تعجب، وکیل خانواده یووکی، مردی جوان به نام هینو، به زودی در این شرایط سخت، حمایت عاطفی او می شود. با این حال، تسومیر
