خلاصه
آتش، دود، آدرنالین و ترس - وقتی همه برای فرار از آتش می دوند، چند نفر شجاع می دوند تا درست به قطور آتش بپرند. آتش نشان ها جان خود را برای محافظت از دیگران به خطر انداخته اند و دایگو آساهینا همیشه آرزو داشته است که یکی شود. او تازه از آکادمی آموزشی خارج شده است و به تازگی به ایستگاه آتش نشانی مداکا-گا-هاما منصوب شده است. دایگو خودسر و با اعتماد به نفس بیش از حد به چند تماس پاسخ می دهد و به سرعت متواضع می شود و در جای خود قرار می گیرد - او هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارد تا بتواند خود را یک آتش نشان واقعی بنامد.