خلاصه
هنگامی که لیز، مدیر عامل یک شرکت خانه داری، به ملاقات مشتری خود، که او نیز مدیر عامل است، می رود، متوجه می شود که او کسی نیست جز کاین، شوهر سابقش. پس از طلاق سه سال پیش، کاین خود را به عنوان یک تاجر موفق معرفی کرد. لیز با چشمان سیاه و بدن سکسی اش، مدت زیادی نمی گذرد که کشش مغناطیسی او را احساس می کند. از سوی دیگر، کاین که میخواهد گناه خود را نسبت به گذشتهشان کم کند، پیشنهاد میکند از شرکت لیز حمایت مالی کند. او نمی داند که لیز هنوز رازی را در اختیار دارد که می خواست سه سال پیش به او بگوید...