خلاصه
به نظر می رسد هیچ چیز در زندگی ساکیکو درست پیش نمی رود. او که از کارش ناامید شده و از یک قلب شکسته مراقبت می کند، به یک سفر دریایی در اقیانوس می رود، به این امید که تغییر روحیه همه چیز را برای او تغییر دهد. او هرگز انتظار ندارد تعطیلاتش با واژگون شدن کشتی و سرگردانی مسافران بازمانده در یک جزیره به پایان برسد. وقتی مرد جوانی جان او را نجات می دهد، خود را به سوی او می بیند، اما به زودی متوجه می شود که او ممکن است راز تاریکی را در خود پنهان کند...