خلاصه
کاراساوا ماکوتو به تازگی متوجه شد که او دختر والدینش نیست، بلکه خواهرزاده آنهاست. آنها تنها چیزی را که والدین واقعی برای او باقی گذاشته اند به او می دهند. پس از دریافت آن، او به آسانسور می رود و آن را نزدیک یک خارجی رها می کند. سپس به او میگوید که وسیلهای که والدینش برایش گذاشتهاند به او اجازه میدهد تا بر جهان حکومت کند. شریک خارجی پس از آن کالا را می رباید و می رود.