خلاصه
داستان درباره پسری به نام تکنو است که بیشتر عمرش را در یک پناهگاه بمب گذرانده است. او و پدربزرگش به طرز شگفت انگیزی باهوش هستند. اما یک روز تکنو دختری به نام هیتومی را در حیاط خانه اش می بیند. او فوراً عاشق می شود. او نام او را دیزی می گذارد، اگرچه او مدام به او می گوید که نام او نیست. پس از 3 ماه تمرین روی یک ربات، او تصمیم می گیرد با او رابطه برقرار کند. اما تنها کاری که او می تواند انجام دهد خیره شدن است. سپس تصمیم می گیرد مالکیت کامل او را به دست آورد، اما او هنوز واقعاً به تکنو تعلق ندارد. در طول مسیر خود در این رابطه دیوانهوار، نابغه تکنو تقریباً چندین بار هیتومی را میکشد. این شامل قد 50 فوتی او، ساختن معلم جایگزینی که پرتوهای لیزر را پرتاب می کند، ایجاد یک راب غول پیکر، ربودن او و موارد دیگر است. چیزهای دیوانه تر عبارتند از معلمی که لباس های عجیب و غریب می پوشد، شورشی پسر بی آزاری که توسط تکنو به دنبال مرگ او است،