خلاصه
بر اساس رمان "قلب رام نشده" الدا مینگر او میتوانست ببر جنگل را آرام کند، اما قلب رام نشده او را نه... شیرها و ببرها بخشی از سبک زندگی سامانتا کالینز بودند. سامانتا به عنوان یک مربی که در هالیوود، کالیفرنیا زندگی می کرد، به کار با حیوانات عجیب و غریب در مناطق سرسبز عادت داشت. عشق او به گربههای بزرگ و جانوران وحشی او را به پورتوریکو میآورد، زمانی که او در مورد یک ببر دردسرساز در یک مجموعه فیلم خبر میدهد. او بلافاصله پرواز می کند تا به خدمه ملحق شود - علی رغم شایعاتی که در مورد شهرت دامن گیر کارگردان فیلم، رایان فیتزجرالد وجود دارد. سامانتا هرگز انتظار نداشت که مجبور شود روح وحشی رایان را رام کند - یا خود را در شرایطی به گرمی آب و هوای گرمسیری جنگل بیابد!