خلاصه
کنت مونت کریستو زمانی ادموند دانتس بود، مرد جوانی که با مرسدس دوست داشتنی نامزد کرده بود. پس از متهم شدن دروغین به جنایاتی که مرتکب نشده است، به حبس ابد محکوم می شود. اکنون، دانتس از زندان فرار کرده است و او به عنوان کنت مونت کریستو در حالی که به دنبال انتقام خود می گردد، سفر می کند. داستان در شهری شروع می شود که او از طریق یک مغازه دار جوان دلسوز به نام ربکا از وضعیت اسفبار پسر کوچکی به نام مارکو مطلع می شود. مادر مارکو خانواده را ترک کرد و پدرش درگذشت، بنابراین او اکنون تنها زندگی می کند و در پروژه زندگی پدرش، یک ارکستر ارگان خودکار، کار می کند. کنت مونت کریستو ممکن است در جستجوی انتقام باشد، اما می تواند در راه خود به دیگران نیز کمک کند!