خلاصه
شیزوکی آئوی وارد دبیرستان شد و فکر کرد که یک دوست جدید و مادام العمر در کاناتا تاکمیای همسال اول خود پیدا کرده است. با این حال، در نتیجه ملاقات آنها، Aoi در سن 16 سالگی ترک تحصیل کرد و در 20 سالگی خانه را ترک کرد. اکنون، او به تنهایی در آپارتمانی تنگ در توکیو زندگی می کند که به ندرت از آن خارج می شود و به خوبی با افسردگی و قلب شکسته کنار می آید. در همین حال، تسوموگی ساکورا به دبیرستان در استان دوردست کاناگاوا می رود. او به دلیل طبیعت تیره و موهای بنفش پر جنب و جوشش در میان همسالانش متمایز است. در حالی که او آشکارا توسط همکلاسی هایش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، فقط سوبارو مینازوکی خوش تیپ از طرف او مداخله می کند، اما او از او سپاسگزار نیست. او نمی داند، مینازوکی دلایل خاص خود را برای جدا کردن او دارد. آئوی و ساکورا هر دو بر این باورند که تا زمانی که یکسان بمانند، زندگی بهبود نخواهد یافت. اگر فقط می توانستند جای خود را با دیگری عوض کنند! اما زمانی که معجزه رخ می دهد، آن ها درک نمی کنند که چقدر موقعیت هایشان با قبل متفاوت است. مانند چای تهیه شده از گل خطمی آبی، که رنگش تغییر می کند اما طعم آن تغییر نمی کند، این دو هنوز به گونه ای تغییر نکرده اند که واقعاً مهم باشد.