در پادشاهی کوچک ریون، تاجگذاری یک پادشاه جدید منجر به سقوط ناگهانی اقتصادی می شود. به همین دلیل، لیدیای جوان نمی تواند داروهای مادر بیمار خود را بپردازد. اما به طور غیر منتظره، مردی با مهربانی آن را برای او می خرد. لیدیا که مصمم است علیرغم عدم تجربهاش، این لطف را جبران کند، خدمتکار خیرخواهش میشود: لرد اورت دریک، سیاستمداری سابق که در میان شایعات ناپسند احاطه شده است. لیدیا در حالی که با ارباب خود به شهر می رود، دختری لال به نام شیکی را از دست فروش شدن به عنوان برده نجات می دهد. شیکی به نوبه خود از لرد اورت در برابر یک سوء قصد محافظت می کند. شیکی که تحت تأثیر مهربانی لیدیا قرار گرفته، آرزو می کند با او بماند و به زودی به عنوان یکی دیگر از خدمتکاران لرد اورت منصوب می شود. یک روز، لیدیا صدای زن ناشناخته ای را در اتاق لرد اورت می شنود. از آنجایی که لرد اورت منتظر هیچ مهمانی نبود، لیدیا سوء ظن فوراً متوجه شیکی می شود - تنها دختری که هرگز صحبتش را نشنیده است. لیدیا که از این حادثه متحیر شده است، تصمیم می گیرد تا موضوع را بیشتر بررسی کند، به این امید که رمز و راز پشت صدا و ارتباط آن با گذشته مرموز لرد اورت را کشف کند.