الین همیشه معتقد بود که انسان ها موجوداتی حریص و خودخواه هستند. برادرش، پادشاه پری هارلکین «شاه»، همینطور به او گفت و این باور تنها زمانی تقویت شد که فاجعه یکی از دوستان عزیزشان را از بین برد. این رویداد باعث شد که کینگ برای انتقام حرکت کند و الین را پشت سر بگذارد تا از چشمه جوانی و جنگلی که در آن زندگی می کرد محافظت کند. او قول داد که برگردد، و بنابراین او منتظر ماند... هفتصد سال بعد، الین به انجام وظیفه خود ادامه داده است. بسیاری از انسان ها به دلایل خودخواهانه خود به دنبال جاودانگی هستند. هر کدام یکسان است: ظالم و خنجر پشت. اما پس از آن، الین با راهزن انسانی بان ملاقات می کند و او تمام انتظارات او را نادیده می گیرد. جنگل از او محافظت می کند و او به راحتی از چشمه که حقیقت آن را می فهمد تسلیم می شود. از آن زمان به بعد، آن دو هفت روز را با هم می گذرانند، کشف اینکه دیگری ممکن است روح خویشاوندی باشد که برای پایان دادن به روزهای تنهایی خود به آن نیاز داشتند.