خلاصه
هیبینو میتسورو، یک دانش آموز جوان در سال سوم راهنمایی، همیشه می دانست که چیز عجیبی در او وجود دارد. روز اول مدرسه، یک دانش آموز جدید و زیبا به نام ایشا کوزو مورد حمله همکلاسی به نام کامجیما قرار می گیرد. در مقابل میتسورو، کوزو میزی را می گیرد و سعی می کند به او حمله کند اما ناگهان پای میزی که در دست داشت شکست و به زمین افتاد. پس از اتمام درس، کوزو میتسورو را در کلاس صدا کرد. آنها با هم در کلاس نگاه کردند و یک حلقه آهنی پیدا کردند. کوزو می گوید که بی شک آن انگشتری برای شکستن پای میز است. میتسورو پاسخ داد که چیزی نمی داند، اما ناگهان کوزو یک خفاش آهنی به دست گرفت و...