یوکیا آییاما، یک پسر جوان معمولی، از صداهای پر سر و صدای شهر خسته شده است. هدفونی که به سر میزند او را از رادیوی انفجاری که هر کجا که میرود پخش میکند، کر میکند. حقیقتاً، یوکیا علاقه عمیقی به موسیقی و ترانه سرایی دارد. با این حال، زمانی که بهترین دوست و شریک ترانه سرایی اش، ناتسومی سودا، به عنوان یک بت جدید به شهرت رسید، به یک بلوک هنری دست یافت. امروزه موسیقی او اغلب از رادیو پخش می شود. اگرچه یوکیا مملو از تحسین است، موسیقی او نیز به شدت او را ناامید می کند زیرا دیگر نمی تواند آهنگ بنویسد. یک روز سودا در فروشگاه موسیقی حاضر می شود که یوکیا در آن کار می کند و سعی می کند خود را دوباره وارد زندگی او کند. او از او می پرسد که آیا چیز جدیدی می نویسد و ابراز علاقه می کند که مانند زمان های گذشته با موسیقی او بخواند. یوکیا در ابتدا محافظه کار عمل می کند، اما در اعماق وجود او آرزو دارد که بتواند دوباره آهنگ بنویسد.