خلاصه
دختر قلدری کلاس رین ساکورا و دانش آموز افتخاری که نمی خواهد هیچ موجی ایجاد کند، یویا کومینه، همکلاسی بودند و یک بار هم حرفی با هم رد و بدل نکرده بودند. همه چیز بین آنها تغییر می کند وقتی یویا با جریان اطرافش می رود و به او می گوید برو بمیر. رین از پنجره کلاس می پرد. او از مرگ فرار می کند و ادعا می کند که تقصیر یویا بوده است. یوویای گیج شده به رین می گوید که او هر کاری را انجام می دهد و از او طلب بخشش می کند. رین به او می گوید که آرزوی او عشق است.