آی چیزهای بامزه و شکلاتها را دوست دارد، اما بیشتر از آن عاشق سنپای خود است. او بین خانم ها محبوب است و پسر یک هنرپیشه معروف است بنابراین او برای او احساس مناسبی ندارد. در حالی که سعی میکند راههایی برای اعتراف به او بیابد، خالهاش از او میخواهد تا به پسر عموی کوچکش نکوتا آموزش دهد. نکوتا فقط یک دانش آموز کلاس پنجم است، اما سال قبل از آن آی او را در حالی که تب داشت به بیمارستان برد و در آن زمان بود که عاشق او شد. او قصد ندارد Ai را برای کسی از دست بدهد و بلافاصله به او می گوید که قلب او را خواهد دزدید. در ابتدا آی فکر می کند که این مسخره است و او عاشق سنپای خود است، اما به زودی متوجه می شود که عاشق پسر جوانتر شده است...