کاسومی وارد دبیرستانی شد که همه دانش آموزان در آن در خوابگاه هستند. بالش بغلم "کیو چان" را که از کودکی با آن می خوابیدم، برداشتند. به لطف آن، من اصلاً نمی توانم بخوابم. در همان زمان، او به طور تصادفی با تاما، زن زن برخورد کرده است. این حس..."کیو چان؟!" کاسومی از او می خواهد که بالش بغلش شود تاما با خوشحالی این درخواست را می پذیرد و یواشکی وارد اتاقش می شود و...؟!