با رئیس ازدواج کرده است... به خاطر بچه اش... هبی باور نمی کند که او در تخت رئیس خوش تیپش افتاده است. اما به نظر می رسد که نیک کاوندیش فقط باید در سالگرد مرگ پسر کوچکش با کسی باشد. نیک سعی می کند هبه را به همان روشی که همه زنانش را دارد اخراج کند. اما وقتی هبی دستیار اوست و او تهوع صبحگاهی دارد، این کار چندان آسان نیست! نیک در حال تغییر قلب: او یک شانس دوم برای پدر شدن فرستاده شده است! اما قلب هبه در حال شکستن است، زیرا او به خاطر بچه ازدواج کرده است.