خلاصه
یک شب، ژنرال میناهیرو جوان با تنها یک شاهد از یک رفرمخانه فرار می کند: ماه. سالها قبل، ژنرال، که اکنون دون چان نام دارد، روزهای خود را با تتسویا میگذراند. این دو جدایی ناپذیر هستند و از بازی با توانایی دان چان در حدس زدن افکار مردم و به تصویر کشیدن آنها از طریق نقاشی لذت می برند. سپس روزی فرا می رسد که آنها با همسایه خارجی مرموز خود آقای کولدمن و دختر بیمارش امی آشنا می شوند. آنها به سرعت با هم دوست می شوند و در زیر یک ماه خیرخواه، دان چان قول می دهد که او را هر سال برای تولدش به تصویر بکشد. سال ها بعد، یک اتفاق وحشتناک زندگی آنها را به طور اساسی تغییر می دهد ...