اربابان قبلی تا آنجا که ممکن است قساوت انجام داده اند تا شکم خود را پر کنند. من تنها دختر آن خانه متوجه شده بودم که خدمتکار و معشوقم جاسوس است. و همانطور که مردم می خواستند، زندگی من با اعدام من به پایان رسید. با این حال، با سالم ماندن خاطره سر بریدن، زندگی جدیدی را آغاز کردم. من قصد داشتم گناهان زندگی گذشته ام را به دوش بکشم و راهبه شوم، اما با ترفندی از سرنوشت، به عنوان خدمتکار برای ارباب فعلی آمدم. زیر دست معشوق سابقم که اسم و سن و حتی رنگ موش همه دروغ بود.