ایل یک شکارچی شاگرد از روستای آلبات است که از اینکه مورد توجه قرار بگیرد متنفر است. پس از 15 سالگی، در مراسم تعیین سرنوشتی که باید طی کند تا به عنوان یک بزرگسال شناخته شود، مصمم است که "استعداد برای عینک" را داشته باشد. برای عینک؟ اصلاً به چه معناست؟ اما به تدریج، ایل امکانات بی شماری را که در عینک خود پنهان شده است، یکی یکی کشف می کند. "فکر میکنم این عینکها واقعاً میتوانند به من کمک کنند تا تمام دنیا را تسخیر کنم. البته نه اینکه این کار را انجام دهم." بدین ترتیب زندگی عجیب و غریب عینکی ایل، مرد عینکی جوان، آغاز می شود.