قهرمان داستان ما که تقریباً نامش فاش نمیشود، به جز زمانی که دوست دوران کودکیاش او را «کا-بو» صدا میزنند، سرانجام با دختر رویاهایش، کاندا آسوکا، آشنا میشود و در همان لحظه بعد به او اعتراف میکند. به اندازه کافی عجیب، او به او هشدار می دهد که چیزی جز ناامیدی به او نخواهد رسید، اما او به این واقعیت اهمیتی نمی دهد. آسوکا که از اعتماد قهرمان داستان شگفت زده شده، اعتراف او را می پذیرد، اما تحت یک شرط: تغییر آینده اجتناب ناپذیری که می تواند پیش بینی کند. با شایعاتی مبنی بر اینکه او جادوگر لاجورد است، آسوکا توانایی جعبه پاندورا برای پیشگویی آینده تاریک را دارد. برای تغییر آینده، آیا قهرمان داستان ما قادر به انجام این مانع بلند خواهد بود؟ آیا او حتی یک قدم به یافتن رابطه عاشقانه با "دوست دختر" جدیدش نزدیک تر خواهد شد؟