خلاصه
این داستان کوتوبوکی چان 14 ساله است، یک دختر دبیرستانی که یک روز در حالی که با دوستانش برای خرید بیرون می رود، یک فروشگاه مد جذاب را می بیند. چیزی که توجه کوتوبوکی را به خود جلب می کند، مردی است که در ویترین فروشگاه می بیند. نام او هداکا سان است و صاحب فروشگاه است و تمام لباس های فروخته شده در آنجا را طراحی می کند. کوتوبوکی به هوداکا سان علاقه جدی دارد و زمان زیادی را در کافه روبروی خیابان صرف تماشای کار او از ویترین فروشگاه می گذراند. اوضاع یک روز تغییر می کند که هوداکا و 2 نفر از دوستانش نیز به کافه رفتند و از آنها خواستند سر میز کوتوبوکی بنشینند زیرا صندلی های دیگر همه جا گرفته اند. کوتوبوکی در مورد سن خود به بچه ها دروغ می گوید و ادعا می کند که 20 سال دارد و در دانشگاه است. هوداکا سان 26 ساله است و کوتوبوکی نگران است که چون تنها 14 سال دارد، او را دوست نداشته باشد. وقتی دوستان هوداکا شروع به مسخره کردن او می کنند و از او می پرسند که دوست پسر کدام یک از آنهاست، کوتوبوکی هیجان زده می شود، او بلافاصله هوداکا سان را انتخاب می کند. بچه ها می خندند و کوتوبوکی را دوست دختر هوداکا می دانند. پس از آن، کوتوبوکی بیشتر در مغازه میچرخد، و حتی گاهی در آنجا کار میکند، تمام این مدت وانمود میکند که از خودش بزرگتر است. با این حال، در نهایت، چیزهایی کشف می شوند، و رابطه بین کوتوبوکی و هوداکا بسیار تیره می شود. کوتوبوکی خیلی جوانتر از هوداکا است، آیا هرگز موفق می شود؟ او هنوز فقط در مدرسه است. آیا هداکا واقعا می تواند از یک دختر جوان مراقبت کند؟ و حتی گاهی اوقات در آنجا کار می کند، تمام این مدت وانمود می کند که از او بزرگتر است. با این حال، در نهایت، چیزهایی کشف می شوند، و رابطه بین کوتوبوکی و هوداکا بسیار تیره می شود. کوتوبوکی خیلی جوانتر از هوداکا است، آیا هرگز موفق می شود؟ او هنوز فقط در مدرسه است. آیا هداکا واقعا می تواند از یک دختر جوان مراقبت کند؟ و حتی گاهی اوقات در آنجا کار می کند، تمام این مدت وانمود می کند که از او بزرگتر است. با این حال، در نهایت، چیزهایی کشف می شوند، و رابطه بین کوتوبوکی و هوداکا بسیار تیره می شود. کوتوبوکی خیلی جوانتر از هوداکا است، آیا هرگز موفق می شود؟ او هنوز فقط در مدرسه است. آیا هداکا واقعا می تواند از یک دختر جوان مراقبت کند؟