چیساتو و ریکو برای اولین بار با همدیگر آشنا شدند که ده سال پیش به خانه همسایه نقل مکان کردند. حتی به عنوان دانشجوی کالج، پس از اینکه مادرش به آنها پیشنهاد میدهد آپارتمانهای مجاور را دریافت کنند، همچنان همسایه هستند، زیرا «ایمنتر خواهد بود». یک روز، چیساتو به طور اتفاقی اشاره می کند که برای داشتن دوست پسر مشکلی ندارد. واکنش ریکو در مورد "چرا من نه!؟ من برای همیشه عاشق تو بودم!" کاملا او را غافلگیر می کند آیا کسی که بیشتر عمرش پسر همسایه بوده می تواند چیزی بیشتر شود...!؟