خلاصه
از زمانی که پدرشان درگذشت، ایچیرو کوگا برای حمایت از دو خواهر و برادر کوچکترش با چیزی جز یک ارث کوچک و اشتیاقش به کشیدن مانگا تلاش کرده است. اما ادامه دادن با مسئولیتها و ضربالاجلهای رو به رشد او سختتر میشود، بهویژه پس از اینکه دو دستیار آخر او برای دنبال کردن رویاهایشان کنار رفتند. درست زمانی که او به نقطه شکست خود نزدیک می شود، شیوری گوشیکی زیبا و به طرز ترسناکی برای دستیار جدید او درخواست می دهد. اما چیزی تقریباً ماورایی در مورد گوشیکی وجود دارد، و به زودی کوگا متوجه می شود که واقعیت او وارونه شده است که ناگهان اعلام می کند آنها برای ازدواج نامزد کرده اند!