خلاصه
ادوارد مجری با یک جفت قیچی غول پیکر سر مردم را برید. اما یک روز قلبش سوراخ می شود و مستقیم در جهنم فرود می آید. ادوارد هنوز خبر مرگش را کاملاً هضم نکرده است، بنابراین باید به دنبال کار و آپارتمان باشد، وثیقه و اجاره خانه را بپردازد... او به سرعت متوجه می شود که جهنم داغ خواهد شد. او با جک چاک دهنده ملاقات می کند و متوجه می شود که هیولاها دیگر بزرگترین مشکل او نیستند.