خلاصه
این یک داستان غم انگیز و زیبا در مورد پاندا پوم است، هموطن کوچکی که لباس پاندا می پوشد و به بچه ها بادکنک می دهد. پوم عاشق یک دختر انسان، فوو است. پوم بیچاره قبل از اعتراف به عشقش به فوو می میرد. پوم تبدیل به روحی می شود که برای مدت طولانی روی نیمکتی که با فوو قرار ملاقات گذاشته بود، منتظر می ماند و سعی می کند کلمات مناسب را پیدا کند تا به معشوقش بگوید که بدون ناراحت کردن او هرگز برنمی گردد.