خلاصه
در ابتدای مانگای فانتوم گلوله، زنی سیاه پوش با کلاه (زن حاضر در جلد جلو) مردی را می کشد تا کتابی را پس بگیرد. پانزده سال بعد، در روستای وادوویس (لهستان، 1944)، دختر جوانی مادرش را می بیند که درست جلوی چشمانش توسط نازی ها کشته شده است. پس از اینکه روستاییان مادرش را دفن کردند، کشیش Wadowice (که ۱۵ سال پیش زمانی که زن سیاهپوش کتاب را پیدا کرد) داستان عجیبی را برای او تعریف می کند: کتاب خطرناکی که در ابتدای مانگا دیده می شود توسط دو نفر برای او آورده شده بود. افراد ناشناس و اکنون در کلیسای کوچک پنهان شده است. کشیش ترسیده است و نمی خواهد از آن استفاده کند، اما دختر به سمت کش می دود، آن را پیدا می کند، آن را می خواند و چند فحش می خواند. مردی مرموز ظاهر می شود و پس از اینکه از او می خواهد به او کمک کند تا از مسئولین مرگ مادرش انتقام بگیرد. او باعث می شود اژدهایی درست پشت سر او ظاهر شود. سپس، دختر به سراغ واحد نازی می رود که مادرش را کشته است، اما در حالی که همه آنها توسط هیولا تکه تکه می شوند، زن عجیب و غریب سیاه پوش ظاهر می شود...