خلاصه
چگونه یک زن جوان، عاشقانه و حرفهای شکسته، وقتی شهر را ترک میکند تا در روستا زندگی کند، یک بار دیگر طعم زندگی را میچشد... شینو در زندگیاش کاملاً گمشده احساس میکند. او با یک همکار سابقش، ماساکی، کاملاً بداخلاق بیرون می رود... و مشکلات در کارش باعث می شود کار را ترک کند. او نقل مکان می کند، استقلال خود را می گیرد، از ماساکی دور می شود و در یک اتاق کوچک در یک ساختمان قدیمی در حومه شهر مستقر می شود. به محض ورود، او باغ کوچکی را پیدا می کند که با همسایگانش، زوجی هم سن و سال خود، به اشتراک گذاشته است. و کم کم جذب مرد مرموز همسایه اش بیشتر و بیشتر می شود.