خلاصه
"وقتی موهای بلندت را به صورت دم اسبی بسته ای، خوشبختی به سراغت می آید..." این رازی است که بین یویی و مادرش از دیرباز وجود دارد، رازی که او فقط به پسری مرموز گفته است. سالها پس از آن، او هنوز هرگز او را ملاقات نکرده است، تا زمانی که در کلاس 8 است. برخورد او با دو پسر عجیب، فردی و گونجی، نه تنها هویت آن پسر مرموز، بلکه حقیقت خانواده او را نیز فاش کرده است.