خلاصه
هایامه کاتسوراگی هرگز از فریاد زدن اشتباه دیگران نترسیده است. اگر ببیند با کسی بدرفتاری می شود، به جای تظاهر به نادانی، مداخله می کند. تا به حال، این روش انجام کارها هرگز برای او نتیجه معکوس نداشته است. اما وقتی او با شوهر خیانتکارش ماساهیرو در مورد رابطهاش روبهرو میشود، او آنطور که او فکر میکرد برای او طلب بخشش نمیکند - بلکه او درخواست طلاق میکند. هایام خشمگین با یک چمدان از وسایلش خانه را ترک می کند. بی احتیاطی منجر به دزدی از او می شود و مجبور می شود در یک پارک محلی کمپ بزند. در آنجا، او هر روز مورد آزار یک دانش آموز دبیرستانی قرار می گیرد که قبلاً شاهد آزار و اذیت دیگران بوده است. به نظر می رسد ایسی کاتائوکا ظاهراً ثروتمند از احمق ساختن افرادی که به ثروت او طمع می کنند لذت می برد. بعد از اینکه ایسی از پولش امتناع کرد، با توجه به وضعیت فعلی هیام، چیزی ارزشمندتر را پیشنهاد می کند: اگر او با بازی های او به قیمت غرورش بازی کند، می تواند رایگان زیر سقف او زندگی کند.