خلاصه
پس از حمله یک اژدهای قدرتمند به کشورش، شاهزاده آرسینو گرانکامانو از پادشاهی هلنتر مجبور شد با Sent Fauna، خدای قدرتمند بهشت، پیمانی ببندد تا آن را دور کند. برای انجام این کار، آرسینو یکی از با ارزش ترین خاطرات خود را قربانی کرد و متعاقباً به کما رفت. یک ماه بعد، او از خواب بیدار میشود و خود را به دور از دنیا و تحت مراقبت دهکدهای نزدیک میبیند و متوجه میشود که مادرش در حمله به هلنتر مرده است. در حالی که او غمگین است، آرسینو با پادشاه سروین، مردی مرموز که ادعا می کند پدرش است، ملاقات می کند. با این حال، آرسینو به یاد نمی آورد که او تا به حال در زندگی خود نقش داشته باشد - زیرا خاطرات او از پدرش همان چیزی است که او به Sent Fauna ارائه کرد. علیرغم گذشته نامشخص، این زوج تصمیم می گیرند با هم سفر کنند و برای رسیدن به هدف آسینو تلاش کنند: انتقام گرفتن از کونترانو، کسی که اژدهایی را احضار کرد که مادرش را کشت و پادشاهی او را نابود کرد.