خلاصه
زاجی با یافتن خود در یک جنگ درهم شکسته ژاپن که به تازگی جنگ را به ایالات متحده باخته است، در سرزمینی که قبلاً یک شهر بود، سرگردان می شود. از فراموشی رنج می برد، تنها چیزی که به یاد می آورد این است که باید چیز مهمی را به خاطر بسپارد. او به سرعت میآموزد که مهارتهای رزمی باورنکردنی دارد و میتواند از آن استفاده کند، حتی اگر متوجه نباشد، زیرا به نظر میرسد که طی سالها آموزش در بدنش نقش بسته است. او توسط جین، صاحب بار محلی که سربازان اشغالگر آمریکایی به آن مراجعه می کنند، می گیرد. زجی در حالی که سعی می کند از افراد درمانده در یک جامعه ویران محافظت کند، تمام قدرت خود را می آموزد.