خلاصه
ماه فوریه است، اما تمام زمستان برف نباریده است. پدر کانون اغلب در سفرهای کاری دور است و ممکن است با زیردستان دختر زیبا و جوان خود کمی بیش از حد دوست شود. که کانون به این زودی پس از مرگ مادرش آن را تایید نمی کند. برادر کوچک او حشرات را جمع آوری می کند، اما آنها در حال مرگ هستند. معلوم می شود که این مرگ ها اولین مورد از بسیاری از طاعون هایی است که نازل می شود. اول این حشرات هستند که به طور غیرقابل توضیحی در همه جا مرده می افتند. سپس موشها به دنبال منبع غذایی جدید هستند. و همه چیز بدتر می شود ...