خلاصه
رایدر از خواب بیدار می شود تا متوجه شود دختری که شب قبل را با او گذرانده بود، رفته است. او پس از اینکه او را در یک بار مست بود، به او کمک کرد تا به متل برود. او را اغوا کرد و آنها یک شب پرشور را با هم گذراندند ... اگرچه او باکره بود! نه تنها این، او دختر یک سرمایه دار نفتی ثروتمند است. به نظر میرسید که هیچوقت کار نمیکرد، اما وقتی به او فکر میکرد قلبش میتپد. او باید او را پیدا کند و از او بپرسد که چرا این پلیبوی مطمئن را تنها پس از یک شب رها کرد!