خلاصه
در دوره سنگوکو (1579)، زن جوانی وجود دارد که همه چیز را از دست داده و خود را وقف جستجوی قدرت و مرگ در میدان نبرد کرده است. ریری زمانی در کنار خانوادهاش با خوشبختی زندگی میکرد، تا روزی که سربازان پس از جنگ از راه رسیدند. پدر، مادر و برادرش خود را فدا کردند تا او زنده بماند. او تنها با مداخله اوکابه تنبا نو کامی که در روستا پناه گرفته بود نجات یافت. در خدمت او، او رشد کرد و یاد گرفت که به خوبی بجنگد و هدف خود را که مرگ در نبرد بود دنبال کرد. با این حال، راه او به سمت مرگ ممکن است آنطور که او امیدوار است کوتاه و مستقیم نباشد.