خلاصه
مانجی به عنوان بادیگارد ترسناک رد داگ که مردم را از جمله کارفرمایان خود بیرویه میکشد، شهرت تاسفباری دارد. اگرچه تمام اعمال او نیت خیر را تکذیب می کند، اما در بیشتر شهرها نمی تواند کار پیدا کند. یک روز، بیکار و بی حوصله، با کارو آشنا می شود - پسر عجیبی که از آسمان به زمین می افتد و بالای سرش می آید. کارو به مانجی می گوید که مراقب اسباب بازی ها باشد، نوعی عروسک که به طور مستقل حرکت می کند. وقتی این دو مورد حمله قرار می گیرند، کارو هم از مهارت مانجی در بریدن اسباب بازی ها با کاتانا و هم از بی اعتنایی بی پروا او به زندگی خود شگفت زده می شود. مانجی پس از دعوا به شدت مجروح میشود، اما کارو توانایی انتقال زخمها را به خود نشان میدهد و بین آن دو پیمان میبندد. به عنوان دارنده پیمان کارو، مانجی با استقبال آزمایشی در سازمانی به نام کارت مواجه می شود. هدف نهایی آن یافتن آلیس است، کارخانه اسباب بازی سازی که مخترع دیوانه AAA از آن مخترعات قاتل خود را بر روی جهان رها می کند. مانجی با پیوستن به کارت در نبرد با AAA چه رازهای تکان دهنده ای را کشف خواهد کرد؟