خلاصه
خدایان نعمتی برای دنیا گذاشتند و رفتند. در سرزمین حاشیه ای، "Mistound" شفا دهنده ای به نام Celo زندگی می کرد. با وجود اینکه از پدربزرگش یک ابزار جادویی عالی به او داده شد، سلو نمی توانست با آن چیزی بسازد یا از آن استفاده کند. پس از درگذشت پدربزرگ، زیر نظر اردوبه خدمت کرد و در همان زمان به تربیت شفابخش پرداخت. یک روز، یک شوالیه جادوی سلطنتی به نام هالمبوک ظاهر شد. به نظر می رسد که او به ابزار جادویی پدربزرگش علاقه مند بوده است.