رینا میلفورد با تنها 17 سال سن، جوانترین بازرس پلیس در اداره پلیس لندن است. رینا با حل هر جنایتی که با آن روبرو می شود، به سرعت به عنوان یک کارآگاه متین و متخصص که تمرکز آن بر روی کار است، شهرت پیدا می کند. با این حال، تصویر او به طور قابل توجهی با افکار او متفاوت است، زیرا رینا می خواهد بیشتر زنانه تلقی شود. با این وجود، انتظارات همکارانش باعث می شود که او رفتار دختری هم سن و سال خود را سخت کند. پس از رسیدن به صحنه جرم، رینا با میشی لیلند، یک کارآگاه خصوصی دست و پا چلفتی و بازیگوش روبرو می شود. ناگهان احساسی ناآشنا در او ایجاد می شود. علیرغم فقدان مهارتهای تحقیقی و استدلال میشی، او نمیتواند چشمانش را از او بردارد و صورتش به سرعت قرمز میشود. از بین تمام موارد بی شماری که با آن مواجه شد، رینا سرانجام با رازی روبرو می شود که نمی تواند حل کند: تپش قلبش