خلاصه
بر اساس رمان باربارا فیث "شیر صحرا" چیزی در مورد شیخ کرم الراجی وجود داشت که دایان سنت جیمز را به وحشت انداخت. با این حال، او زندگی خود را مدیون او بود! و هنگامی که از صحرای وسیع در راه راشدانی و آزادی عبور می کردند، او در زیر طلسم چشمان تاریک و خطرناک کریم افتاد... دایان سنت جیمز زیباترین زنی بود که کریم تا به حال دیده بود - یک نگاه به شکوهمند او. موهای طلایی قرمز و او می دانست که او زن او خواهد بود! او به پدرش قول داده بود که او را به خانه بیاورد، اما دایان اکنون متعلق به او بود. چطور میتوانست او را رها کند؟