شریدان به دلیل ناباروری خواهرش تصمیم به لقاح مصنوعی می گیرد، اما در اثر اشتباه بیمارستان، نطفه مردی که برادر شوهرش نیست، در اختیار او قرار می گیرد. همانطور که معلوم است، منی متعلق به رشید، پادشاه کیر است. اگرچه شریدان او را مستبد میداند، اما او به اندازه هر شاهزادهای که ممکن است در «شبهای عربی» بخوانید، خوشتیپ است. شریدان دیوانه وار در برابر اصرارهای رشید که باید به او در کایر بپیوندد مقاومت می کند، اما سپس او حرکتی غیرقابل تصور انجام می دهد و شریدان را از روی پاهایش جارو می کند و او را با اشتیاق می بوسد. شریدان ناگهان خود را در شور و شوق شدید کایر گم کرده است... بعداً چه خواهد کرد؟