در مدرسه ما، یک شاهزاده خانم خون آشام خونخوار وجود دارد--. شایعه ای که بین همکلاسی ها زمزمه می شد حقیقت داشت. یکی از همکلاسی های دبیرستانی، نویسنده توکیوا توکا، که نتوانسته بود بین ایده آل های خود و واقعیت تعادل برقرار کند، در ساختمان مدرسه قدیمی با چیزی جذاب برخورد کرد و در نهایت با یک شاهزاده خانم عجیب و غریب صحبت کرد. "چقدر بی ادب. به چه دلیلی اینجا آمده ای؟" "چون من اودن درست کردم" "... اودن؟" "همچنین konnyaku وجود دارد!" "... کونیاکو؟" یک قلدر، یک ربات بیگانه خود ویرانگر و من، «دشمن آن حامیان عدالت». شاهزاده خانم به همراه گروه پیچیده و مرموز خود در درام جوانی در هم تنیده شده اند. "همه می خواهند داستانی بنویسند که در آن همه فقط در آرامش زندگی کنند" " آن را دریافت کنید؟ هیچکس نمیخواهد چنین داستانی بخواند" -- این داستان ما است که مردم را میخنداند. و همچنین داستانی است که پایان خوشی خواهد داشت.