زمانی که لورن مارتین قصد داشت با کول آدامز، مالک میلیونر یک شرکت ضبط مصاحبه ای اختصاصی داشته باشد، او پیش بینی نمی کرد که آنها به عنوان یک زوج، تیتر اخبار شوند. اما رابطه آنها شش ماه بعد به تلخی پایان یافته بود، زمانی که لورن متوجه شد زندگی آنها مسیرهای بسیار متفاوتی را در پیش می گیرد. از آن زمان، او کار خود را از سر گرفت و زندگی خود را تغییر داد. تا اینکه ویراستار او را به او مأمور کرد تا اطلاعات مربوط به ازدواج قریبالوقوع کول را دریافت کند - وظیفهای که کول به طور خاص از جلد لورن خواسته بود! لورن میدانست که انتخابی برای انجام مقاله ندارد، اما مطمئناً انتخابی در مورد نحوه رفتارش با کول دارد - او باید خونسرد و حرفهای باشد. به هر حال، آن روزها - و شبهای پر سر و صدایی که آنها به اشتراک گذاشته بودند، قطعاً اخبار دیروز بود...