وقتی موموس به شرکت پدرش ملحق شد، انتظار داشت به یک رئیس زیبا منصوب شود، اما در واقع، رئیس او نیشینای کسل کننده و قدیمی بود... یک روز، پس از یک مهمانی خوش آمدگویی، موموس بسیار مست می شود، بنابراین نیشینا به او اجازه می دهد بماند. در خانه اش پس از بیدار شدن، موموس خاطرات شب گذشته خود را تار می بیند. آیا آنها بیشتر از بازی های ویدیویی انجام دادند؟