خلاصه
اونودرا ساکو تا پایان دبستان به عنوان یک پسربچه ظاهر شد تا از مادرش دلجویی کند که به شدت از مرگ برادر بزرگترش غمگین بود. از طرف دیگر، نیشیئوکا دقیقاً در کنار او نشسته است که موهایش را بیشتر از حد معمول برای پسرها بلند می کند و به همین دلیل موهایش را می چینند. به دنبال درگیری با همکلاسی خود تصمیم می گیرد آن را کوتاه کند. روز بعد وقتی همان پسر کیسه توالت او را ربوده به اونودرا کمک می کند. سریع به جلو. اونودرا دیگر مثل پسر بچه ها لباس نمی پوشد و در نهایت به نیشیکا عشق خود را اعتراف می کند، اما طرد می شود. چطور شد که اینطور شد؟